جدول جو
جدول جو

معنی کلیم الله - جستجوی لغت در جدول جو

کلیم الله
(پسرانه)
آنکه خداوند با او سخن گفته است، لقب موسی (ع)
تصویری از کلیم الله
تصویر کلیم الله
فرهنگ نامهای ایرانی
کلیم الله
کسی که خداوند با او سخن گفته است، لقب حضرت موسی
تصویری از کلیم الله
تصویر کلیم الله
فرهنگ فارسی عمید
کلیم الله
(کَ مُلْ لاه)
لقب حضرت موسی. (ناظم الاطباء). کلیم. لقب موسی علیه السلام. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
صد هزاران طفل سر ببریده شد
تا کلیم الله موسی دیده شد.
عطار.
... و لقب او (موسی) کلیم الله. (تاریخ گزیده چ نوایی ص 38).
و رجوع به کلیم و موسی شود
لغت نامه دهخدا
کلیم الله
همسخن خدا پاژ نام موسی ع
تصویری از کلیم الله
تصویر کلیم الله
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خلیل الله
تصویر خلیل الله
(پسرانه)
دوست خداوند، لقب ابراهیم (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ولی الله
تصویر ولی الله
(پسرانه)
دوست خداوند، لقب علی (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کرم الله
تصویر کرم الله
(پسرانه)
بخشش و لطف خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کلام الله
تصویر کلام الله
قرآن مجید
کلام الهی (باری): گفتار خدا، قرآن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علی الله
تصویر علی الله
پناه بر خدا، بر خدا، در مقام استعاذه گفته می شود، هرچه باداباد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلمهالله
تصویر کلمهالله
کلمۀ خدا، از القاب حضرت مسیح. زیرا گفته اند در گهواره تکلم کرد. بعضی گفته اند چون به محض کلمۀ «کن» وجود یافته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ولی الله
تصویر ولی الله
ولی خدا، دوست خدا، بندۀ نیک خدا، لقب امیرالمؤمنین علی
فرهنگ فارسی عمید
(هََ مُلْ لاه)
سوگند با خدای. قسم به خدا. (منتهی الارب (از اقرب الموارد). ایم اﷲ، به ابدال. (از اقرب الموارد). رجوع به هیم شود
لغت نامه دهخدا
(وَ لی یُلْ لاه)
لقب علی بن ابی طالب علیه السلام. عنوانی است علی بن ابی طالب (ع) را
لغت نامه دهخدا
(وَ لی یُلْ لاه)
دوست خدا
لغت نامه دهخدا
(لَ ثُلْ لاه)
هو حمزه بن عبدالمطلب. وقع ذلک فی شعر ابی سفیان بن حریث کما سیأتی فی الکنی و المشهور انه اسداﷲ. (الاصابه ج 6 ص 10)
لغت نامه دهخدا
(هَِ دَ)
برخدا. بر خدای، در مقام استعاذه استعمال می کنند، یعنی پناه بر خدا. (ناظم الاطباء) :
علی اﷲ از بد دوران، علی اﷲ
تبرا از خدادوران، تبرا.
خاقانی.
، در مقام توکل بکار رود، یعنی توکل بر خدا. (ناظم الاطباء). بر خدای است. بطریق ضمان کرم، در تداول عوام، هرچه بادا باد، صاحب آنندراج آرد: ناله از ناله و فریاد و شور و غوغا، و ظاهراً مخفف ’توکلت علی اﷲ’ است. و با لفظ برآمدن و زدن و برفلک رساندن مستعمل است - انتهی. شور و غوغا و فریاد. (غیاث بنقل از رشیدی) :
شنیدم گر به شب دیوی زند راه
خروس خانه بردارد علی اﷲ.
نظامی.
ز فریاد خرمهرۀ گاودم
علی اﷲ برآمد ز رویینه خم.
نظامی (از آنندراج).
مرا اندیشه از روی تو چون ماه
رساند بر فلک هر شب علی اﷲ.
میرخسرو (از آنندراج).
- علی اﷲ گفتن، دل به دریا زدن
لغت نامه دهخدا
(کَ رَ)
دهی است از دهستان خاوه بخش دلفان شهرستان خرم آباد. جلگه ای و سردسیر است و 420 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(اَ مُلْ لاه)
قسم بخدا. (منتهی الارب) (آنندراج). کلمه قسم. یعنی سوگند بخدا. (ناظم الاطباء). لغتی است از ایمن اﷲ که قسم است و درآن لغات است: ایم اﷲ. ایم اﷲ و ایمن اﷲ یا ایمن اﷲ. (از اقرب الموارد). رجوع به ایمن اﷲ شود
لغت نامه دهخدا
(کَ مُل لاه)
هجدهمین از سلاطین بهمنی کلبرگه از 932 تا 933 هجری قمری (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 288 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ مُلْ لاه)
ابن عتیق الله بن فضل الله بلخی سرهندی حنفی (1109- 1202 هجری قمری). صوفی و فقیه بود. او راست: 1- زبدهالروایات، در فروع فقه. 2- نزههالسالکین فی التصوف و السلوک. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(خَ لُلْ لاه)
دهی است از دهستان دینور بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاهان. دارای 160تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و توتون است. شغل اهالی زراعت و راه مالرو و در تابستان اتومبیل می توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
بسوی خدا بجانب خدا در راه خدا: آنگاه برانید تکاور بسوی شاه باپور و برادر بشتابید الی الله. کای شاه ملک افسر وی میر فلک جاه العبد و مافی یدی کان لمولاه. (ازمنظومه ای مذهبی شرح حال حربن یزید ریاحی)
فرهنگ لغت هوشیار
برخدا، درمقام استعاذه آید پناه بر خدا، بدادم برسید، برمن ستم است ازین رصد گاه ای داور دوران علی الله. (تحفه العراقین)، فریاد از دست، علی الله از بد دوران علی الله، تبر از خدا دوران تبرا، (خاقانی)، هرچه باد، باد، یا علی الله زدن، پناه برخدا بردن، یا علی الله زنان. در حال پناه بردنه بخدای: منم از تیره شب خویش علی الله زنان ای موذن تو کجا حی علای تو چه شد ک (حسن دهلوی) یاعلی الله گفتن، دل بدریا زدن، داد و فریاد، پناه بر خدا، مخفف توکلت علی الله
فرهنگ لغت هوشیار
خدا داناست خدا میدانند: توچه دانی که از وفاچه نمودم بجان تو علم الله که جان من چه کشید از جفای تو، (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
دوست خدا یار خدا پاژ نام علی بن ابی طالب (ع) دوست خدا، لقب حضرت علی بن ابی طالب
فرهنگ لغت هوشیار
سخن خدا فرمان خدا، شید اسپهبد (روح القدس) نزد ترسایان کلمه خدا، عیسی (ع)، یا کلمه الله العلیا. عقول طولیه
فرهنگ لغت هوشیار
درود خدا. یا سلام الله علیه. درود خدا بر او باد، (پس از ذکر اسم پیغمبر یا امام آورند)، یا سلام الله علیهم احمعین. درود خدا برایشان (همه) بادخ (پس ازذکر اسم پیغمبران یا امامان آرند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلیس الله
تصویر جلیس الله
همنشین خدا (ماخوذ از خبر: (من ارادان یجلس مع الله فلیجلس مع اهل التصوف) (هر که خواهد همنشینی با خدا گو نشیند در حضور اولیا) (پس جلیس الله گشت آن نیک بخت کو بپهلوی سعیدی برد رخت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلام الله
تصویر کلام الله
کراسه نپی (قرآن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایم الله
تصویر ایم الله
سوگند خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علی الله
تصویر علی الله
((~. لا))
پناه بر خدا، توکل به خدا، هرچه باداباد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلمه الله
تصویر کلمه الله
((کَ لِ مَ هُ لْ لا))
کلمه خدا، عیسی (ع)
فرهنگ فارسی معین